منم بخشنده مهربان
خداى تبارک و تعالى مى فرماید:
کسانى که براى ثواب و پاداش من اعمالى انجام مى دهند نباید به اعمال خود متکى باشند، زیرا اگر آنان در تمام عمرشان کوشش کنند و در راه عبادت من خود را به زحمت و رنج افکنند باز قصور و کوتاهى کرده اند. و در عبادتشان به حقیقت بندگیم چنانچه سزاوار مقام الوهیت من باشد نرسند، نسبت به آنچه از من طلب مى کنند که کرامت و نعمت در بهشت و رفعت به درجات عالى در جوار رحمتم باشد.
ولى تنها به رحمتم باید اعتماد کنند و به فضل من امیدوار باشند و به وسیله خوش گمانى به من اطمینان کنند. که در این صورت رحمت من ایشان را دریابد و رضوانم به آنها برسد و آمرزشم بر آنها لباس گذشت پوشاند.
زیرا منم خداى رحمان و رحیم و بدین نام ، نامیده شده ام .
هر که را من دوستش داشته باشم او را مى کشم
َنْ سَأَلَنِى أَعْطَیْتُهُ وَ مَنْ أَعْطَانِى شَکَرْتُهُ وَ مَنْ عَصَانِى سَتَرْتُهُ وَ مَنْ قَصَدَنِى أَبْقَیْتُهُ وَ مَنْ عَرَفَنِى خَیَّرْتُهُ وَ مَنْ أَحَبَّنِى ابْتَلَیْتُهُ وَ مَنْ أَحْبَبْتُهُ قَتَلْتُهُ وَ مَنْ قَتَلْتُهُ فَعَلَیَّ دِیَتُهُ وَ مَنْ عَلَیَّ دِیَتُهُ فَأَنَا دِیَتُهُ).
خداوند تبارک و تعالى مى فرماید:
هر کس مرا بخواند اجابت کنم ، و هر کس از من چیزى بخواهد به او عطا کنم ، و هر کس که در راه من احسان کند، تشکّر کنم ، و آنکه مرا معصیت کند، پرده پوشى کنم ، و هر کس به جانب من بیاید او را ثابت قدم بدارم و هر کس مرا بشناسد او را براى کارهاى پسندیده برگزینم و هر که مرا دوست بدارد او را به (بلا) مبتلى کنم و هر آنکه را من دوستش داشته باشم او را مى کشم (توفیق شهادت در راه خود به او نصیب کنم ) و هر که را من بکشم دیه او را به عهده مى گیرم و دیه هر کس که به عهده من باشد، وصال خود را دیه او قرار مى دهم .
پرستش عاشقان
فى صحیفه ادریس علیه السلام : (طوبى لقوم عبدونى حبا و اتخذونى إ لها و ربا سهروا اللیل و دأ بوا النهار طلبا لوجهى من غیر رهبة و لا رغبة و لا لنار و لا جنة بل للمحبة الصحیحة و الا رادة الصریحة و الانقطاع عن الکل إ لى ).
در صحیفه ادریس آمده است :
خوشا آنان که از روى عشق مرا پرستیدند و مرا معبود و پروردگار خود گرفتند، براى خاطر من شبها نخوابیدند و روزها کوشیدند و این نه از روى ترسى و نه از بهر امیدى ، نه از هراس دوزخى و نه به طمع بهشتى ، بلکه به سبب محبت راستین و اراده بى شائبه و بریدن از همه چیز و دل بستن به من .
هارون و کنیز مهربان
هارون الرشید روز عید قربان همه کنیزان و غلامان را جمع مى نمود و خلعت هاى گران بها تهیه مى نمود و کیسه هاى دِرهم و دینار حاضر مى نمود و به آنان مى گفت هر که هر چه را دوست دارد اختیار کند روزى کنیز پیش آمد و دست بر سر هارون گذاشت در حالیکه همه کنیزان و غلامان به گردآورى درهم و دینار بودند.
هارون گفت : چرا نمى روى مانند دیگران چیزى برگیرى ؟
کنیز گفت : من غیر از شما را دوست ندارم و چیزى غیر از شما را نمى خواهم .
هارون گفت : اى کنیز! من و سلطنتم از براى تو باد. (و آنگاه آزادش ساخت و همه را در فرمان وى درآورد).
چنانکه مى دانیم , ماجراى احد به صورت غم انگیزى براى مسلمین پایان یافت . هفتاد نفر از مسلمین و از آن جمله جناب حمزه , عموى پیغمبر , شهید شدند . مسلمین در ابتدا پیروز شدند و بعد در اثر بى انضباطى گروهى که از طرف رسول خدا بر روى یک ( تل( گماشته شدند , مورد شبیخون دشمن واقع شدند . گروهى کشته و گروهى پراکنده شدند و گروه کمى دور رسول اکرم باقى ماندند . آخر کار همان گروه اندک بار دیگر نیروها را جمع کردند و مانع پیشروى بیشتر دشمن شدند . مخصوصا شایعه اینکه رسول اکرم کشته شد بیشتر سبب پراکنده شدن مسلمین گشت, اما همین که فهمیدند رسول اکرم زنده است نیروى روحى خویش را بازیافتند .