سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسی خرد که اسیر دست هوسی امیر است . [امام علی علیه السلام]
(حضرت فاطمه)
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» احادیث مربوط به کیفیت خلقت فاطمه علیهاالسلام

روایت شده که فاطمه پنج سال قبل از بعثت متولد گردیده است .
و گفته شده است که روزى رسول خدا در ابطح نشسته بود و همراه او عمار بن یاسر، منذر بن ضحضاح ، عمر، على بن ابى طالب ، عباس بن عبدالمطلب ، و حمزة بن عبدالمطلب نشسته بودند که جبرئیل در صورت عظماى خود فرود آمده و بالهاى خود را در طرفین مشرق و مغرب خود پهن نموده و گفت :
اى محمد! خداوند بلندمرتبه تو را به سلام مى رساند و امر مى کند که چهل روز از خدیجه دورى نمایى . و این کار براى پیامبر بسیار دشوار بود زیرا خدیجه را بسیار دوست مى داشت و به وى دلبستگى فراوان داشت . پیامبر برخاست و چهل روز را روزه گرفته ، چهل شب را به بیدارى و عبادت خداوند متعال گذرانید، در روزهاى آخرین عمار بن یاسر را به سوى خدیجه فرستاد و به وى پیغام داد: اى خدیجه ! خیال نکنى که دلیل دورى من از تو به سبب غضبى است که نسبت به تو دارم بلکه خداوند متعال این دورى را امر فرموده و من براى امتثال او چنین مى کنم و تو به جز خیر، در این مورد هیچ اندیشه دیگرى نداشته باش که خداوند متعال در هر روز چند بار به سبب تو بر ملائکه مباهات مى ورزد. هنگام شب پشت درب را محکم کن و به آسودگى بخواب ، و بدان که من در این ایام در منزل مادرم فاطمه بنت اسد مادر على بن ابى طالب ، یعنى در منزل عمویم هستم . خدیجه در دوران این دورى در هر روزى چند بار محزون و اندیشناک مى شد.
پس از اتمام چهل روز جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و فرمود: اى محمد! خداوند بر تو درود مى فرستد و تو را امر مى کند تا از تحفه و هدیه او بهره مند گردى . پیامبر فرمود: تحفه پروردگار عالمیان چیست ؟ و مژده او کدام است ؟ جبرئیل گفت : نمى دانم . در این حال میکائیل فرود آمد و همراه او طبقى بود که با پارچه اى پشمى پوشیده شده بود، و آن را در مقابل پامبر گذارد، و جبرئیل نزدیک آمده و گفت : اى محمد! خداوند فرمان مى دهد که امروز را با این طعام افطار کنى .
على بن ابى طالب گوید: هنگامى که پیامبر اراده افطار مى نمود و به من امر مى کرد که درب خانه را باز کنم تا هر که مایل است داخل شود و از آن طعام استفاده نماید، ولى در این شب پیامبر مرا بر درب خانه قرار داد و فرمود: این طعام خاص ، براى غیر من حرام است . سپس پارچه را از روى طبق برداشت و در زیر آن خوشه اى از خرما و خوشه اى از انگور بود، رسول اکرم به اندازه کافى از آنها خورد و آب کاملى نوشید و جبرئیل بر دستان او آب ریخته ، و میکائیل دستانش را با آن آب شست و اسرافیل آنها را خشک نمود، و باقى طعام و ظرف آب را به آسمان بازگردانیدند، پس از آن پیامبر برخاست تا نماز بگزارد که جبرئیل جلو آمد و گفت : نماز در این وقت براى تو حرام است تا آنکه به منزل خدیجه بروى و او را دیدار کنى و با وى همبستر شوى ، که خداوند اراده کرده از صلب تو در این شب ذریه اى طیبه متولد نماید. رسول خدا شتابان به سوى منزل خدیجه به راه افتاد.
خدیجه مى گوید: من به تنهایى عادت کرده بودم ، لذا وقتى شب مى شد سرم را مى پوشانیدم و پرده را مى انداختم ، و درب را مى بستم و پشت آن را مى انداختم ، و خداى را عبادت مى کردم به نماز یا قرائت قرآن و چراغ را خاموش مى نمودم و مى خوابیدم ، در آن شب به خصوص ، هنوز نخوابیده بودم که پیامبر آمده و در را به صدا درآورد، من پرسیدم : کیست که در خانه مرا مى زند در حالى که کسى غیر از محمد این درب را به صدا در نیاورده است ؟
و صداى متین پیامبر را از آن سوى در شنیدم که گفت : اى خدیجه ! در را باز کن که من محمد هستم . من در حالى که خوشحال بودم برخاسته و در را باز کردم ، پیامبر داخل منزل شده ظرف آب را طلبید تا وضو بسازد و نماز بگزارد. پس از آن دو رکعت نماز خفیف به جاى آورد، سپس به سوى بستر رفت . وى در این شب نماز زیادى به جاى نیاورد بلکه دست مرا گرفته و بر بسترش نشانید، و میان ما آنچه که میان همسران واقع مى شود واقع گردید، والله که در همان شب ثقل و سنگینى فاطمه را در بطن خود احساس کردم .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( سه شنبه 89/11/19 :: ساعت 3:6 عصر )

»» احادیث مربوط به کیفیت خلقت فاطمه علیهاالسلام

 على علیه السلام گوید: رسول خدا مى فرمود: خداوند تبارک و تعالى على ، فاطمه ، حسن و حسین را از نورى واحد خلق نمود.
و حذیفة بن یمان گوید: عایشه بر رسول خدا وارد شد در حالى که پیامبر گونه دخترش فاطمه را مى بوسید پس گفت : اى رسول خدا! آیا هنوز مانند دوران کودکى او را بوسه مى زنى در حالى که زنى شده و همسر دارد؟
رسول خدا فرمود: به خدا اى عایشه ! اگر مى دانستى که چقدر او را دوست مى دارم همانا محبت تو بر او بیشتر مى گشت ، هنگامى که به آسمانها عروج کرده بودم ، در آسمان چهارم جبرئیل اذان گفت و میکائیل اقامه ، سپس ‍ جبرئیل گفت : جلو بایست تا بر تو اقتدا نموده و نماز بگزاریم . گفتم : آیا من جلو بایستم در حالى که تو حاضرى ؟ گفت : آرى ، همانا خداوند انبیاى مرسل خود را بر ملائکه مقرب خود برترى داده و تو را نیز خصوصا بر ایشان مقدم داشته است . سپس جلو رفتم و با اهل آسمان چهارم نماز گزاردم و پس از آن به آسمان ششم عروج نمودم و ناگهان خود را در مقابل ملکى نورانى بر تختى از نور که در سمت چپ و راست آن ملائکه زیادى صف کشیده بودند یافتم ، و من سلام گفتم و او جوابم داد در حالى که تکیه داده بود، سپس از جانب خداى تعالى بر آن ملک وحى شد: اى ملک ! حبیب و بهترین مخلوقات من بر تو سلام گفت و تو جواب او را گفتى در حالى که تکیه داده بودى ؟ به عزت و جلالم و فورا برمى خیزى و بر او سلام مى کنى و تا روز قیامت نمى نشینى . آن فرشته فورا برخاست و مرا در آغوش ‍ گرفته و گفت : اى محمد! تو چقدر در درگاه الهى عزیز و محترم هستى . سپس وقتى به طرف حجابها روانه شدم ندایى به گوشم رسید که مى خواند:
((ایمان آورد پیامبر، به آنچه که بر او نازل شده است ))، پس از آن بر من الهام شد و گفتم : ((تمام مؤ منان ایمان به خداوند و کتابها و فرستادگان او دارند))، سپس جبرئیل دست مرا گرفت و داخل بهشت نمود، وقتى وارد بهشت شدم شادمان گردیدم زیرا خود را بر درختى از نور مشاهده نمودم ت که دو فرشته آن را زینت مى کردند و خداوند به ایشان فرمان داده بود که این عمل را تا روز قیامت ادامه دهند، و در مقابل من قصر بسیار زیبایى قرار داشت که به انواع جواهرات و زینت ها آراسته بود، گفتم : حبیب من ! این قصر به چه کسى تعلق دارد؟ فرمود: به فرزندت حسن مجتبى ، پس جلو رفتم و در مقابلم خرمایى دیدم که تا آن زمان خرمایى به درشتى آن ندیده بودم ، پس آن را برگرفتم و شکافتم ، و در این حال حوریه اى ظاهر گردید که بالهایى گسترده و قوى داشت ، به او گفتم : تو به چه کسى تعلق دارى ؟ وى گریه کرد و گفت : من به فرزندت حسین که به ظلم و ستم کشته مى شود تعلق دارم . سپس جلو رفتم و به خرمایى لطیف تر از خامه زلال و شیرین تر از عسل برخوردم و یکى از آنها را خوردم در حالى که اشتهاى بسیار نسبت به آن داشتم ، و در اثر آن خرما نطفه اى در صلب من ایجاد گردید. هنگامى که به زمین بازگشتم با خدیجه همبستر شدم و او به فاطمه حامله گردید، پس ‍ فاطمه حوریه اى است و هرگاه شوق بوى بهشت پیدا مى کنم رایحه او را استشمام مى نمایم .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( سه شنبه 89/11/19 :: ساعت 3:3 عصر )

»» پنج درس آموزنده و ارزشمند

پنج درس آموزنده و ارزشمند
1 امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه حکایت فرماید:
حضرت فاطمه زهراء علیها السلام هر هفته ، صبح هاى شنبه به زیارت قبور شهدا مى رفت و بر قبر حمزه حضور مى یافت و برایش دعا و استغفار مى نمود.
(56)
2 امام موسى بن جعفر به نقل از امیرالمؤ منین ، علىّ علیهما السلام حکایت فرماید:
روزى حضرت زهراء علیها السلام نزد پدرش ، رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله بود، که مردى نابینا وارد شد؛ و حضرت فاطمه علیها السلام خود را مخفى کرد.
هنگامى که مرد نابینا خارج شد، حضرت رسول اظهار داشت :
اى فاطمه ! با این که مى دانستى ، او نابینا است و تو را نمى بیند، با این حال چرا پنهان شدى ؟
پاسخ داد: بلى ، او نابینا بود ولى من که بینا بودم و چشم داشتم .
و سپس افزود: همان طورى که مرد نباید به زن نامحرم نگاه کند، زن هم نباید به مرد نامحرم نگاه نماید، علاوه بر آن ، از اندام زن ، بوئى تراوش مى کند که نباید نامحرم نزدیک او قرار گیرد.
حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله فرمود: به راستى که تو پاره تن من هستى .
( 57)
3 امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه فرمود:
حضرت زهراء علیها السلام سبزى خُرفه را بسیار دوست مى داشت .
و این گیاه به عنوان
(بَقلة الزّهراء) معروف بود؛ خدا لعنت کند بنى امیّه را که از روى دشمنى با ما، آن را بَقلة الحَمقاء نامیدند.(58)
در کُتب طبّ خواصّ بسیارى براى خُرفه بیان شده است .
4 جابر بن عبداللّه انصارى حکایت کند:
روزى پیامبر خدا صلّلى اللّه علیه و آله بر فاطمه مرضیّه علیها السلام وارد شد و دید آن مخدّره . خود را به وسیله جُل پلاس شتر پوشانده است و مشغول دستاس کردن مى باشد.
و شیر خواره اش نیز در دامانش شیر مى نوشد.
حضرت رسول گریان شد و فرمود: اى دخترم ! تلخى هاى دنیا زودگذر مى باشد ولیکن لذّتهاى آخرت جاوید است .
فاطمه زهراء اظهار داشت : من خداوند را بر نعمت هایش شکر مى گویم و در تمام حالات حقّ او را پاس مى دارم .
در همین لحظه بود که خداوند متعال این آیه شریفه قرآن را بر حضرت رسول فرستاد:
(وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى ).(59)
5 و امام سجّاد علیه السلام فرمود: اسماء بنت عمیس حکایت کرده است :
روزى امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام در یکى از جنگ ها غنیمتى به دست آورد و گردنبندى براى همسرش فاطمه علیها السلام خریدارى کرد و به عنوان هدیّه تحویل او داد و حضرت آن را پوشید.
روز بعد، حضرت رسول صلوات اللّه علیه به منزل ایشان آمد و گردنبند را در گردن دخترش دید، فرمود: دخترم ! مردم و دنیا تو را نفریبند، تو دختر رسول خدائى ، مبادا به تجمّلات دنیا و زر و زیور آن دل خوش کنى .
حضرت زهراء علیها السلام با شنیدن این سخن ، گردنبند را از گردن خود در آورد و پس از فروش با پولش غلامى خرید و او را آزاد کرد و پیامبر خدا شادمان و مسرور گشت .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( دوشنبه 89/11/18 :: ساعت 10:35 عصر )

»» فاطمه زهرا

مرحوم قطب الدّین راوندى در کتاب خود آورده است :
سلمان فارسى گفت : روزى به منزل حضرت زهراء سلام اللّه علیها وارد شدم ، آسیابى را جلوى آن حضرت دیدم که دستاس آن را با حالت خستگى و ضعف گرفته است و مى چرخاند و مقدارى جو، آرد مى نمود؛ و در گوشه اى از اتاق ، حسین علیه السلام را دیدم که از شدّت گرسنگى ناله مى کرد.
گفتم : اى دختر رسول اللّه ! چرا خود را در سختى و مشقّت قرار داده اى ، با این که فضّه پیش خدمت شما است ؟!
حضرت در جواب اظهار داشت : پدرم رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله فرمود: کارهاى منزل یک روز بر عهده من و یک روز بر عهده فضّه باشد؛ و امروز نوبت من است .
گفتم : اجازه فرمائید که من کمک نمایم ، یا آسیاب را بچرخانم ، یا این که حسین علیه السلام را آرام کنم و دلداریش دهم ؟
حضرت فرمود: من نسبت به فرزندم ، حسین آشناتر هستم ؛ پس تو دستاس را بچرخان تا آرد تهیّه گردد.
بنابراین من مشغول چرخانیدن دستاس شدم و چون مقدارى از جوها را آرد کردم ، صداى اذان را بگوشم رسید؛ پس براى اقامه نماز به مسجد رفتم و نماز جماعت را به امامت حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله بجاآوردم .
و بعد از نماز، جریان حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را براى امیرالمؤ منین ، علىّ علیه السلام تعریف کردم .
امام علىّ علیه السلام گریان شد و از مسجد بیرون رفت و پس از گذشت لحظاتى در حالى که تبسّم مى نمود، به مسجد بازگشت .
حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله جریان را از علىّ علیه السلام جویا شد؟
و او اظهار داشت : چون بر فاطمه وارد شدم ، وى را دیدم بر قفا خوابیده و حسین نیز روى سینه اش در خواب بود و سنگ آسیاب بدون آن که در دست کسى باشد، مى چرخید!!
حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله فرمود: خداوند ملائکه اى را آفریده است تا در خدمت محمّد و اهل بیت او علیهم السلام باشند.
(24)
همچنین أ نَس بن مالک به نقل از بلال حبشى اذان گوى رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله حکایت کند:
روزى عبورم بر خانه حضرت زهراء سلام اللّه علیها افتاد، دیدم که آن مخدّره مشغول دستاس و چرخانیدن سنگ آسیاب براى تهیّه آرد مى باشد، در حالى که حسین علیه السلام در کنارش گریان بود.
عرض کردم : اى فاطمه ! کدام برایت بهتر است : یا من دستاس را به چرخانم یا حسین را نگهدارى نمایم تا آرام و ساکت شود.
حضرت زهراء سلام اللّه علیها فرمود: اى بلال ! من بهتر مى توانم فرزندم را آرام کنم ؛ پس من دستاس را گرفتم و مقدار آردى که حضرت مى خواست ، برایش تهیّه نمودم .
سپس حضور مبارک رسول اللّه صلّلى اللّه علیه و آله رسیدم ، حضرت فرمود: چرا امروز اذان نگفتى ؟
عرض کردم : یا رسول اللّه ! به منزل فاطمه سلام اللّه علیها عبور کردم ، او را دیدم که مشغول تهیّه آرد مى باشد، من او را کمک کردم .
حضرت رسول فرمود: چون براى فاطمه دلسوزى کردى و او را ترحّم و کمک نمودى ، از خداوند مى خواهم که تو را کمک نماید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( دوشنبه 89/11/18 :: ساعت 10:18 عصر )

»» فضایل و مناقب حضرت فاطمه علیهاالسلام

 جابر بن عبدالله انصارى گوید:
چند روزى مى شد که رسول خدا غذا نخورده بود و لذا به شدت گرسنه شده و تحمل آن برایش دشوار گردیده بود، به خانه هر یک از همسران خود که رفت چیزى براى خوردن نیافت پس به خانه دخترش فاطمه رفته و گفت : دخترم ! آیا در خانه تو چیزى پیدا مى شود که بخورم و رفع گرسنگى نمایم ؟
فاطمه گفت : نه ، به خداوند سوگند چیزى یافت نمى شود، جان من و على به فدایت باد.
پس پیامبر از نزد دخترش خارج شد و در این حال یکى از کنیزان فاطمه که سخنان او را با پدرش شنیده بود، دو گرده نان با مقدارى گوشت براى آن حضرت فرستاد، فاطمه علیهاالسلام آنها را گرفته و در زیر کاسه اى قرار داده و گفت : به خداوند سوگند که من رسول خدا صلى الله علیه و آله را در خوردن این غذا، بر خودم و دیگران مقدم مى دارم . و این در صورتى بود که خود آنها در خانه به یک وعده غذا احتیاج داشتند. سپس حضرت فاطمه علیهاالسلام حسن و حسین را فرستاد تا پیامبر را بازگردانند، هنگامى که پیامبر بازگشت ، فاطمه علیهاالسلام به او گفت : خدا مقدارى غذا براى ما فرستاد که من آن را براى شما نگه داشته ام . رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: آن را براى من بیاور. پس فاطمه علیهاالسلام کاسه را برداشت و مشاهده کرد که به جاى آن دو قرص نان و کمى گوشت ، مقدار زیادى نان و گوشت در زیر آن وجود دارد و دریافت که آن را خداوند متعال براى ایشان فرستاده است ، پس حمد و ثناى خداوند را به جاى آورد و بر پیامبر خدا صلوات و درود فرستاد و آن غذا را در مقابل رسول خدا گذارد.
هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله آن طعام را دید حمد و ثناى خدا را به جاى آورد و به فاطمه گفت : این غذا را از کجا آورده اى ؟ فاطمه گفت : آن را خداوند متعال فرستاده است ، که خداوند اگر اراده کند روزى بى حساب خود را به هر که خواهد عطا نماید.
پس از آن رسول خدا صلى الله علیه و آله کسى را به دنبال على علیه السلام فرستاد و هنگامى که او نیز حاضر شد، پیامبر، على ، فاطمه ، حسن و حسین و عموم زنان پیامبر از آن طعام خوردند تا سیر شدند.
فاطمه علیهاالسلام مى فرمود: با وجود اینکه از آن طعام این همه خورده شد، باز هم آن کاسه مملو از غذا بود، پس آن را در میان همسایگان توزیع کردم ، همانا خداوند برکت و خیر کثیرى در آن غذا قرار داده بود.

ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( یکشنبه 89/11/17 :: ساعت 9:47 عصر )


   1   2   3      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کربلا
آداب مسجد و جماعت در روایات
چهل حدیث اخلاقی از حضرت علی علیه السلام
اعمال دهه اول محرم
شعری برای امام حسین
سلامی دوباره
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 4
>> بازدید دیروز: 32
>> مجموع بازدیدها: 163875
» درباره من

(حضرت فاطمه)

» پیوندهای روزانه

دانلود نرم افزار [1]
تبلیغ رایگان
صدای شیعه
دفتر مفام معظم رهبری
رهبران شیعه
شیعیان افغانستان
شیعه آنلاین
شیعه نیوز [1]
پزشکی
[آرشیو(9)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امامان[14] . فاطمه زهرا[12] . امام کاظم (ع )[9] . شهادت حضرت فاطمه[8] . امام حسن[7] . امام حسن عسگری[6] . امام هادی[6] . امام سجّاد (ع )[5] . امام حسین (ع )[5] . امام باقر (ع )[5] . ازدواج حضرت فاطمه[4] . امام رضا (ع )[4] . حضرت محمّد تقى (ع )[4] . وصیت[4] . داستان[3] . امام صادق[3] . امام علی(ع)[3] . امام زمان[3] . book[3] . اخبار . معاشرت حضرت فاطمه و حضرت علی .
» آرشیو مطالب
فاطمه زهرا
ازدواج حضرت فاطمه
معاشرت حضرت فاطمه و حضرت علی
شهادت حضرت فاطمه
زنان
امام حسین (ع )
خبر
امام سجّاد (ع )
امام حسن
امام محمد باقر
امام موسی کاظم
امام جعفر صادق
امام رضا
امام محمّد تقى (ع )
امام هادی(ع)
امام حسن عسگری(ع)
امام زمان
پیامبر
غیره
امام علی(ع)
اسفند 89
بهمن 89
فروردین 90
مرداد 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
داستان
فروردین 91
خرداد 91
آبان 91
آذر 91
دی 91

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
عاشق آسمونی
لحظه های آبی
عکس و مطلب جالب و خنده دار
هم نفس
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
طراوت باران
.: شهر عشق :.
بادصبا
یامهدی
جزتو
عطش ) وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر )
مهاجر
گروه اینترنتی جرقه داتکو
رویابین
« « روزهای عاشقی یک سیب » »
عشق تابینهایت
تجربه های مربی کوچک
بیاببین چیه ؟
فقط من برای تو
یادداشتهای روزانه رضا سروری
الکتروتکنیک
دکتر علی حاجی ستوده
منتظران مهدی
کشتی کج
من هیچم
حدائق ذات بهجة
زنگ تفریح

» صفحات اختصاصی
فاطمه
منابع
خوش آمدید

» لوگوی لینک دوستان













» طراح قالب