سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مایه توانگری خردمند، حکمتش و مایه عزّت وی قناعتش باشد . [امام علی علیه السلام]
(حضرت فاطمه)
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» پاسخ دکتر حسابی

پاسخ دکتر حسابی

یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم .  دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( جمعه 91/1/4 :: ساعت 2:54 عصر )

»» ذکاوت بوعلی

در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و باسنش (لگنش) از جایش درمی‌رود. پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش می‌برد، دختر اجازه نمی‌دهد کسی دست به باسنش بزند, هر چه به دختر میگویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که میکنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمی‌گذارد کسی دست به باسنش بزند.

به ناچار دختر هر روز ضعیف تر وناتوان‌تر میشود.

تا اینکه یک حکیم باهوش و حاذق سفارش میکند که به یک شرط من حاضرم بدون دست زدن به باسن دخترتان او را مداوا کنم...

پدر دختر باخوشحالی زیاد قبول میکند و به طبیب یا همان حکیم میگوید شرط شما چیست؟ حکیم میگوید برای این کار من احتیاج به یک گاو چاق و فربه دارم, شرط من این هست که بعد از جا انداختن باسن دخترت گاو متعلق به خودم شود؟

پدر دختر با جان و دل قبول میکند و با کمک دوستان و آشنایانش چاقترین گاو آن منطقه را به قیمت گرانی می‌خرد و گاو را به خانه حکیم می‌برد, حکیم به پدر دختر میگوید دو روز دیگر دخترتان را برای مداوا به خانه ام بیاورید.

پدر دختر با خوشحالی برای رسیدن به روز موعود دقیقه شماری میکند...

از آنطرف حکیم به شاگردانش دستور میدهد که تا دوروز هیچ آب و علفی را به گاو ندهند. شاگردان همه تعجب میکنند و میگویند گاو به این چاقی ظرف دو روز از تشنگی و گرسنگی خواهد مرد.

حکیم تاکید میکند نباید حتی یک قطره آب به گاو داده شود.

دو روز میگذرد گاو از شدت تشنگی و گرسنگی بسیار لاغر و نحیف میشود..

خلاصه پدر دختر با تخت روان دخترش را به نزد حکیم می آورد, حکیم به پدر دختر دستور میدهد دخترش را بر روی گاو سوار کند. همه متعجب میشوند، چاره ای نمی‌بینند باید حرف حکیم را اطاعت کنند.. بنابراین دختر را بر روی گاو سوار میکنند.

حکیم سپس دستور میدهد که پاهای دختر را از زیر شکم گاو با طناب به هم گره بزنند.

همه دستورات مو به مو اجرا میشود، حال حکیم به شاگردانش دستور میدهد برای گاو کاه و علف بیاورند..

گاو با حرص و ولع شروع می‌کند به خوردن علف ها، لحظه به لحظه شکم گاو بزرگ و بزرگ تر میشود، حکیم به شاگردانش دستور میدهد که برای گاو آب بیاورند..

شاگردان برای گاو آب میریزند، گاو هر لحظه متورم و متورم میشود و پاهای دختر هر لحظه تنگ و کشیده تر میشود, دختر از درد جیغ میکشد..

حکیم کمی نمک به آب اضاف میکند, گاو با عطش بسیار آب می‌نوشد, حالا شکم گاو به حالت اول برگشته که ناگهان صدای ترق جا افتادن باسن دختر شنیده میشود..

جمعیت فریاد شادی سر می‌دهند, دختر از درد غش میکند و بیهوش میشود.

حکیم دستور میدهد پاهای دختر را باز کنند و او را بر روی تخت بخوابانند.

یک هفته بعد دختر خانم مثل روز اول سوار بر اسب به تاخت مشغول اسب سواری میشود و گاو بزرگ متعلق به حکیم میشود.

 

این، افسانه یا داستان نیست,

آن حکیم، ابوعلی سینا بوده است..



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( جمعه 91/1/4 :: ساعت 2:53 عصر )

»» نوروز از منظر امام صادق علیه السلام

عید نوروز

نوروز از منظر امام صادق علیه السلام :

معلّى می ‏گوید : در صبحگاه نوروز به حضور امام صادق علیه ‏السلام رسیدم . حضرت از من پرسید : معلّى آیا از امروز چیزى می ‏دانى ؟ گفتم : خیر ، لیکن ایرانیان امروز را بزرگ می ‏دارند ، به همدیگر تبریک می ‏گویند . امام فرمود : گرامیداشت امروز به سبب وقایعى است که براى تو بازگو می ‏کنم :
” نوروز ” همان روزى است که خداوند از بندگان خود میثاق گرفت که بنده خدا باشند ، براى او شریک قایل نشوند و غیر از خداوند کسى را عبادت نکنند ؛ یعنى روز آزادى است .
” نوروز ” همان روزى است که براى اولین مرتبه خورشید طلوع نمود ؛ یعنى روز روشنایى و درخشش است .
” نوروز ” روزى است که کشتى نوح بر ” جودى ” نشست ؛ یعنى روز نجات از عذاب الهى است .
” نوروز ” روزى است که حضرت ابراهیم علیه ‏السلام بت ‏ها را شکست ؛ یعنى روز مبارزه با شرک و بت ‏پرستى است .
” نوروز ” همان روزى است که جبرئیل امین بر پیامبر صلی ‏الله علیه ‏و ‏آله هبوط نمود ؛ یعنى روز دریافت پیام الهى است .
” نوروز ” همان روزى است که رسول ‏الله صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله حضرت على علیه ‏السلام را بر دوش گرفت و بت ‏هاى قریش را از بالاى کعبه به زمین ریخت ؛ یعنى روز پیراستن خانه ‏هاى پاک از آلودگی ‏هاست .
” نوروز ” روزى است که پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏ آله حضرت على علیه ‏السلام را در محل ” غدیر خم ” به مردم به عنوان امیرمؤمنین معرفى کرد ؛ یعنى روز پیمان با ولایت است .
” نوروز ” همان روزى است که قائم آل محمد صلی ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله ، حضرت مهدى علیه‏ السلام ، ظهور پیدا می ‏کند و بر دشمنان عدالت پیروز می ‏گردد و حکومت عدل اسلامى تشکیل می ‏دهد .
قال ‏الصادق (ع) : ما من یوم نیروز الا و نحن نتوقع فیه الفرج لانه من ایامنا و ایام شیعتنا ، حفظته العجم و ضیعتموه انتم‏ ( بحارالانوار جلد 59 )

امام صادق (ع) فرمودند : نوروز که می ‏آید ما منتظر فرج آل ‏محمد (ص) هستیم ، زیرا نوروز از روزهاى ما و روزهاى شیعیان ما است . شما آن را از دست دادید و پارسیان آن را نگه داشتند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( دوشنبه 90/12/29 :: ساعت 2:14 عصر )

»» خدا چه جوریه

خدا

مدت زیادی از تولد برادر ساکی کوچولو نگذشته بود . ساکی مدام اصرار می کرد به پدر و مادرش که با نوزاد جدید تنهایش بگذارند
پدر و مادر می ترسیدند ساکی هم مثل بیشتر بچه های چهار پنج ساله به برادرش حسودی کند و بخواهد به او آسیبی برساند . این بود که جوابشان همیشه نه بود . اما در رفتار ساکی هیچ نشانی از حسادت دیده نمی شد ، با نوزاد مهربان بود و اصرارش هم برای تنها ماندن با او روز به روز بیشتر می شد ،‌ بالاخره پدر و مادرش تصمیم گرفتند موافقت کنند .
ساکی با خوشحالی به اتاق نوزاد رفت و در را پشت سرش بست . امالای در باز مانده بود و پدر و مادر کنجکاوش می توانستند مخفیانه نگاه کنند و بشنوند . آنها ساکی کوچولو را دیدند که آهسته به طرف برادر کوچکترش رفت. صورتش را روی صورت او گذاشت و به آرامی گفت : نی نی کوچولو ، به من بگو خدا چه جوریه ؟ من داره یادم میره !



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( پنج شنبه 90/12/25 :: ساعت 10:4 صبح )

»» پسرک و پیش خدمت

بستنی

 

پسر بچه ای وارد یک بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست. پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد.
پسر بچه پرسید: یک بستنی میوه ای چند است؟ پیشخدمت پاسخ داد: پنجاه سنت. پسر بچه دستش را
در جیبش فرو برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید : یک بستنی ساده چند است؟ در همین
حال تعدادی از مشتریان در اتتظار میز خالی بودند. پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد : 35 سنت. پسر دوباره
سکه هایش را شمرد و گفت: لطفا یک بستنی ساده. پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت.
پسرک نیز پس از خوردن بستنی پول را به صندوق پرداخت و رفت. وقتی پیشخدمت بازگشت، از آنچه دید حیرت کرد
. آنجا در کنار ظرف خالی بستنی دو سکه پنج سنتی و پنج سکه یک سنتی گذاشته شده بود برای انعام پیشخدمت.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( پنج شنبه 90/12/25 :: ساعت 9:59 صبح )

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کربلا
آداب مسجد و جماعت در روایات
چهل حدیث اخلاقی از حضرت علی علیه السلام
اعمال دهه اول محرم
شعری برای امام حسین
سلامی دوباره
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 62
>> بازدید دیروز: 16
>> مجموع بازدیدها: 163392
» درباره من

(حضرت فاطمه)

» پیوندهای روزانه

دانلود نرم افزار [1]
تبلیغ رایگان
صدای شیعه
دفتر مفام معظم رهبری
رهبران شیعه
شیعیان افغانستان
شیعه آنلاین
شیعه نیوز [1]
پزشکی
[آرشیو(9)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امامان[14] . فاطمه زهرا[12] . امام کاظم (ع )[9] . شهادت حضرت فاطمه[8] . امام حسن[7] . امام حسن عسگری[6] . امام هادی[6] . امام سجّاد (ع )[5] . امام حسین (ع )[5] . امام باقر (ع )[5] . ازدواج حضرت فاطمه[4] . امام رضا (ع )[4] . حضرت محمّد تقى (ع )[4] . وصیت[4] . داستان[3] . امام صادق[3] . امام علی(ع)[3] . امام زمان[3] . book[3] . اخبار . معاشرت حضرت فاطمه و حضرت علی .
» آرشیو مطالب
فاطمه زهرا
ازدواج حضرت فاطمه
معاشرت حضرت فاطمه و حضرت علی
شهادت حضرت فاطمه
زنان
امام حسین (ع )
خبر
امام سجّاد (ع )
امام حسن
امام محمد باقر
امام موسی کاظم
امام جعفر صادق
امام رضا
امام محمّد تقى (ع )
امام هادی(ع)
امام حسن عسگری(ع)
امام زمان
پیامبر
غیره
امام علی(ع)
اسفند 89
بهمن 89
فروردین 90
مرداد 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
داستان
فروردین 91
خرداد 91
آبان 91
آذر 91
دی 91

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
عاشق آسمونی
لحظه های آبی
عکس و مطلب جالب و خنده دار
هم نفس
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
طراوت باران
.: شهر عشق :.
بادصبا
یامهدی
جزتو
عطش ) وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر )
مهاجر
گروه اینترنتی جرقه داتکو
رویابین
« « روزهای عاشقی یک سیب » »
عشق تابینهایت
تجربه های مربی کوچک
بیاببین چیه ؟
فقط من برای تو
یادداشتهای روزانه رضا سروری
الکتروتکنیک
دکتر علی حاجی ستوده
منتظران مهدی
کشتی کج
من هیچم
حدائق ذات بهجة
زنگ تفریح

» صفحات اختصاصی
فاطمه
منابع
خوش آمدید

» لوگوی لینک دوستان













» طراح قالب