»» قرآن آنلاین
دوستان عزیز میتوانید با مراجعه به سایت http://www.askquran.ir/quranflash.html از یک قرآن آنلاین و زیبا استفاده کنید.
با تشکر از سایت اسک قرآن.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( دوشنبه 90/7/4 :: ساعت 2:17 عصر )
»» روزه از نظر قرآن
روزه از نظر قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
سوره بقره، آیات 185-183
یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون.(183) ایاما معدودات فمن کان منکم مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر و على الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین فمن تطوع خیرا فهو خیر له و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون.(184) شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هدى للناس و بینات من الهدى و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکملوا العدة و لتکبروا الله على ما هدیکم و لعلکم تشکرون.(185)
ترجمه آیات
اى کسانى که ایمان آوردهاید روزه بر شما واجب شده همانطور که بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شاید با تقوا شوید(183).
و این روزهائى چند است پس هر کس از شما مریض و یا مسافر باشد باید ایامى دیگر بجاى آن بگیرید و اما کسانى که به هیچ وجه نمىتوانند روزه بگیرند عوض روزه براى هر روز یک مسکین طعام دهند و اگر کسى عمل خیرى را داوطلبانه انجام دهد برایش بهتر است و اینکه روزه بگیرید برایتان خیر است اگر بناى عمل کردن دارید(184).
و آن ایام کوتاه ماه رمضان است که قرآن در آن نازل شده تا هدایت مردم و بیاناتى از هدایت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر کس این ماه را درک کرد باید روزهاش بگیرد و هر کس مریض و یا مسافر باشد بجاى آن چند روزى از ماههاى دیگر بگیرد خدا براى شما آسانى و سهولت را خواسته و دشوارى نخواسته و منظور اینست که عده سى روزه ماه را تکمیل کرده باشید و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرد تکبیر گفته و شاید شکرگزارى کرده باشید(185).
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( دوشنبه 90/5/10 :: ساعت 11:0 صبح )
»» رمضان از اسماء الله است
رمضان از اسماء الله است
رمضان اسمى از اسماء الهى مىباشد و نبایستبه تنهائى ذکر کرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا مىدهیم.
هشام بن سالم نقل روایت مىنماید و مىگوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم.
فقال علیه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا یجیى و لا یذهب و انما یجیىء و یذهب الزائل و لکن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فیه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عیدا و کقوله تعالى فى عیسى بن مریم (علیهما السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائیل.
امام علیه السلام فرمود: نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است که نمىرود و نمىآید که شىء زائل و نابود شدنى مىرود و مىآید، بلکه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم اسم الله مىباشد، و ماه رمضان ماهى است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) روایتشده که حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لکن قولوا شهر رمضان فانکم لا تدرون ما رمضان» شما به راستى نمىدانید که رمضان چیست (و چه فضائلى در او نهفته است).
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( یکشنبه 90/5/9 :: ساعت 3:10 عصر )
»» فاطمه در کلام رهبر
در کلام رهبر
بنده به عنوان یک گوینده و یک روحانى سالها از فاطمه زهرا(س) حرف زدهام و شاید صدها ساعت در باره این مخدره صحبت کردهام و همه ما به فضایل معنوى فاطمه زهرا(س) و به خصلتهاى انسانى فاطمه زهرا(س) توجه کردیم اما به این که باید یک الگوى زنده و مجسم و روشن از زن مسلمان امروز در اختیار بینندگان دنیا بگذاریم خیلى توجه نکردیم.
فاطمه زهرا(س) بعد از رحلت پیغمبر(ص) براى خلافت على بنابیطالب(ع) به یک مبارزه مستمر شبانهروزى دست زد و کسى نمىتواند منکر آن بشود.
مقام فاطمه زهرا(س) در خور آن است که عقول برجسته انسانهاى بزرگ در اصلىترین رشتههاى تفکرات ایشان بیندیشند و زبانهاى فصیحترین و بلیغترین گویندگان، شعرا و سرایندگان آن اندیشهها را در قالب کلمات بیاورند.
از خود پیغمبر اکرم(ص) که پدر و مربى این مخدره بزرگوار بود تا امیرالمؤمنین(ع) که همسرش بود و تا فرزندان او ائمه معصومین (علیهم السلام) هر کدام راجع به زهراى اطهر7 جملهاى سخن گفتند، آن را با زبان تعظیم و ستایش بیان کردند و این نشاندهنده مقام والا و توصیفناشدنى آن حضرت است.
این دختر جوان - حضرت فاطمه(س) و این بانویى که در هنگام شهادت 18 سال داشت آنقدر به نماز ایستاد و عبادت کرد که پاهاى مبارکش ورم کرد.
این دختر در آن دوران سخت [شعب ابیطالب] همان فرشته نجات پیغمبر بود.
«سمیت الزهراء زهراء لانها تزهر لامیرالمؤمنین(ع) فى النهار ثلاث مرات بالنور» فاطمه را زهرا نامیدند چون روزى سه بار در چشم على(ع) مىدرخشید.
برکات فاطمه زهرا(س) را ما در عین آشنایى و معرفت و ارادت به آن بانوى دو عالم در سر تا سر ایام حیات خودمان در جلوههاى گوناگون زندگى مشاهده کردیم.
راه على(ع) و فاطمه(س) و راه ائمه7 امروز همان راه امام خمینى است.
روز به روز، نور اسلام و معنویت فاطمه زهرا(س) آشکارتر خواهد شد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( سه شنبه 90/1/30 :: ساعت 7:45 عصر )
»» علت شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
علت شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) و ماجرای سقط حضرت محسن (علیه السلام)
چنان که ابابصیر از امام صادق علیهالسلام متن کامل کلام حضرت را به این صورتنقل نموده است:« وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْتَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها یَدْخُلُ عَلَیْها، سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمرزد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدتبیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگانخویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند
از سؤالات اساسی در ماجرای آتش زدن خانه حضرت علی(علیه السلام) و اهانت به آنبزرگوار این است که: آیا (چنان که شیعیان میگویند) به ساحت حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام نیز جسارت کردند؟ و بر آن حضرت صدماتی وارد شد که منجر به شهادت او وفرزندش گردید یا خیر؟
برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه ازتاریخ خودداری نمودهاند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود میگوید: «جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقلکرده است.[1]
البته برخی از دانشمندان و مورخان اهل سنت، در این بخش، از بیان واقعیات تاریخی شانهخالی کردهاند؛ چنان که سید مرتضی رحمة الله علیه در این زمینه میگوید:
«در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دختر پیامبرگرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمیکردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفهبا فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود وقنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقلآنها خودداری نمودند.»[2]
مسعودی در قسمتی از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْمُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»[3]
اما منابع اهل سنت:
1- عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) نقل کرده: «اِنعُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْاَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها ،به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمهعلیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»[4]
همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَالْعِتْرَةِ ،عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیتعلیهم السلام جلوگیری کرد.»[5]
2- صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت میگوید:«اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَفاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْبَطْنِها، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود.»[6]
3- مقاتل بن عطیه میگوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردمبیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهراعلیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتشکشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمرآن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ دربه سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که ازدنیا رفت.»[7]
4- ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا ماننداسیران دیگر آزاد شد.
ابو العاص به پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه،وسائل مسافرت دختر پیامبر(ص) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم بهزید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقعکجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر(ص) ازمکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بنالاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود رابر کجاوه دختر پیامبر(ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد وبه مکه بازگشت. پپامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباحشمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید:
«من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبرصلیاللهعلیهوآله وسلم خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباحشمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند کهباعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح میشمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید، به استادم گفتم:
«آیا از شما نقل کنم آن چه را مردم میگویند که فاطمه بر اثر ترس (و ضرباتی که براو وارد شد) فرزندش را از دست داد؟
پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقلنکن! چون اخبار در این زمینه متعارض است.»[8]
این قصه، به خوبی نشانمیدهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنت نیز وجود داشته و خودابن ابی الحدید نیز در قسمتی از کلامش اعتراف میکند؛ آن جا که میگوید: «عَلی اَنجَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ، گروهی از اهلحدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان میگویند نقل کردهاند.[9]
5- سکونی یکی از راویان اهل سنت است[10]او میگوید: «نزد امام صادقعلیهالسلام رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیهالسلام فرمود:ای سکونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسرنبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: ای سکونی، سنگینی دخترت را زمینبر میدارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی میکند و از رزق شمانمیخورد (پس چرا ناراحتی؟).»
سکونی میگوید: (با کلمات امام صادق علیهالسلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود:
«ما سَمیْتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَةَ. قالَ: آهْ آهْ ثُم وَضَعَ یَدَهُ عَلی جَبْهَتِهِ وَ کَانی بِهِ قَدْ بَکی وَ قالَ: اِذا سَمیْتَها فاطِمَةَ فَلاتَسُبها وَلا تَضْرِبْها وَلاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌعِنْدَاللهِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِالصدیقة» وَ کانَ الاِمامُ لَما سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَةَ ذکر جَدتَهُ وَمَصائبَها وَلَمْ یَزَلْ یَذْکُرُ وَ یَقُولُ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنقُنْفُذَ مَوْلی فُلان[11]چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه. سپس دست خود را بر پیشانیاش گذاشت و گویا گریه میکرد و فرمود: حال که اورا فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرینش نکن (چرا که) این نامدر نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبهخود صدیقه گرفته است. (آن گاه سکونی میگوید:) همیشه امام صادق علیهالسلام اینگونه بود که وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را میشنید به یاد جدهاش (فاطمه) ومصیبت های او میافتاد و همیشه تذکر میداد و میگفت: سبب وفات (و شهادت) فاطمهعلیهاالسلام ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) بر او وارد ساخت.
توجه دارید که سکونی با همه وثاقتی که دارد، اینجا تعصب سنیگری خویش را نشانداده و ذیل کلام امام صادق علیهالسلام را حذف و تحریف نموده است. با این حال، مطلبروشن است که سبب شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام همان ضرباتی بود که به دست قنفذ وعمر بر آن حضرت وارد شد.
چنان که ابابصیر از امام صادق علیهالسلام متن کامل کلام حضرت را به این صورتنقل نموده است:« وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْتَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها یَدْخُلُ عَلَیْها، سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدتبیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگانخویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند)[12]
ب. منابع شیعه:
نظر دانشمندان شیعه و روایات نقل شده از سوی آنان چنین است:
هنگامی که خواستند علی علیهالسلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمهعلیهاالسلام روبرو شدند و فاطمه علیهاالسلام برای جلوگیری از بردن همسر گرامیاشصدمههای روحی و جسمی فراوانی دید که بیان همه آنها از توان زبان و قلم خارج است؛فقط به گوشهای از آن در یک نقل تاریخی اشاره میکنیم؛ وگرنه در این موضوع، نقل هایتاریخی فراوان است.
خلاصه ماجرا همان است که در نامه خود عمر به معاویه آمده است. در بخشی از آنچنین مینویسد:
«... وقتی درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولی فاطمه درب خانه راحجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی اوزدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد کشتههای بدر واُحد که به دست علی کشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروختهتر شد و چنان لگدیبر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد." فَعِنْدَ ذلک صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً... فَقالَتْ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللهِ هکَذا کانَ یُفْعَلَبِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ... ؛ در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد: ای پدر بزرگوار! ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار کردند." سپسفریاد کشید: فضه به فریادم برس که فرزندم را کشتند. سپس به دیوار تکیه داد و من اورا به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال میخواست مانع (بردن علی) شود، مناز روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمین افتاد...»[13]
آن چه بیان شد و قلم با صد شرمساری آن را بر صفحه کاغذ آورد،تنها گوشههایی از ستم هایی است که بر آن بانوی دو جهان رفته است.[14]
1- شرح نهج البلاغه، ج2، ص60.
2- سید مرتضی، تلخیص شافی، ج3، ص76، تلخیص شیخ طوسی.
3- اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص153 و در برخی چاپها ص 23 ـ 24.
4- الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57.
5- اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107.
6- الوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347 ر.ک: سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج2،ص292.
7- الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ 161.
8- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج14، ص193/ ر.ک: زندگی علی علیهالسلام ،ص252.
9- شرح نهج البلاغه، ج2، ص21.
10- سه نفر از راویان اهل سنت، از امامان شیعه علیهمالسلام روایت نقلنمودهاند که علمای شیعه آنان را ثقه میدانند و به سخن آنان اطمینان دارند وروایات آنها را میپذیرند: سَکُونی؛ نَوْفِلی؛ خَلُوقی.
11- شجره طوبی، محمدمهدی حائری، ص417، (منشورات شریف رضی).
12- بحار الانوار، ج43، ص170.
13- بحار الانوار، ج30، ص293، (چاپ جدید)؛ ج8، ص230، (چاپ قدیم) و ریاحینالشریعة، ج1، ص267.
[14]کتاب "الهجوم علی بیت فاطمه"، حسین غیب غلامی، در این باره روایات مربوطه را خوب بررسی کرده است.
منبع: پایگاه حوزه
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( دوشنبه 90/1/29 :: ساعت 7:5 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کربلاآداب مسجد و جماعت در روایاتچهل حدیث اخلاقی از حضرت علی علیه السلاماعمال دهه اول محرمشعری برای امام حسینسلامی دوباره[عناوین آرشیوشده]