سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گنجی سودمندتر از دانش، نیست . [امام علی علیه السلام]
(حضرت فاطمه)
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» بزرگان شیعه در جستجوى امام حقّ

بزرگان شیعه در جستجوى امام حقّ
((هشام بن سالم )) مى گوید: بعد از وفات امام صادق (علیه السلام ) من با محمّد بن نعمان (مؤ من الطّاق ) در مدینه بودیم ، دیدیم مردم در مورد امامت ((عبداللّه بن جعفر)) اجتماع کرده بودند و مى گفتند: امام بعد از پدرش ، اوست . ما به حضور ((عبداللّه بن جعفر)) رفتیم ، دیدیم جمعیّت بسیارى در حضور او هستند، ما از او زکات اموال پرسیدیم که به چه مقدار باید برسد تا زکات آن واجب شود؟
گفت : در دویست درهم ، پنج درهم زکات واجب است ، پرسیدم از صد درهم چطور؟
گفت :
((دو درهم و نیم زکات دارد))
.
گفتیم : به خدا سوگند! حتى
((مرجِئه ))
این را نمى گویند.
گفت :
((سوگند به خدا! نمى دانم آنان چه مى گویند)). از منزل عبداللّه گمراه و حیران بیرون آمدیم و من با ابوجعفر احول (مؤ من الطّاق ، یکى از شاگردان امام صادق ) در یکى از کوچه هاى مدینه نشستیم و بر اثر ناراحتى گریه کردیم ، حیران و سرگردان بودیم و نمى دانستیم به کجا برویم و سراغ چه کسى را بگیریم ؟باخود مى گفتیم به سوى ((مرجئه ))
بگرویم یا زیدیه ، یا معتزله ،یا قَدَریّه ؟!.
در همین فکر و تردید بودیم ، ناگهان پیرمردى را دیدم که او را نمى شناختم ، به من اشاره کرد، ترسیدم که مبادا از جاسوسهاى منصور دوانیقى (دوّمین خلیفه عباسى ) باشد؛زیرا منصور در مدینه جاسوسهایى گمارده بود تا از اجتماعات مردم بعد از امام صادق ( علیه السلام ) گزارش دهند تا آن فردى را که به دورش جمع شده اند، دستگیر کرده و گردنش را بزنند لذا ترسیدم که این پیرمرد یکى از آن جاسوسها باشد، به دوستم مؤ من الطاق گفتم :
((از من کناره بگیر که در مورد جان خودم و تو نگران هستم ، آن پیرمرد مرا خواسته نه تو را، از من دور شو تا به هلاکت نرسى و خودت بر هلاکت خودت کمک نکن ))
. مؤ من الطّاق از من ، فاصله بسیار گرفت و رفت .
و من به دنبال پیرمرد به راه افتادم ، در حالى که گمان مى کردم به دست او گرفتار شده ام و دیگر راه نجاتى نیست ، همچنان به دنبال او مى رفتم به گونه اى که تسلیم مرگ شده بودم ، تا اینکه پیرمرد مرا به خانه امام کاظم (علیه السلام ) برد، به من گفت :
((خدا تو را مشمول رحمتش سازد، وارد خانه شو!))
.
وارد خانه شدم ، تا امام کاظم (علیه السلام ) مرا دید، بدون سابقه ، آغاز به سخن کرد و فرمود:
((اِلَىَّ اِلَىَّ، لا اِلَى الْمُرْجِئَةِ وَلا اِلَى الْقَدَرِیَّةِ وَلا اِلىَ الزَّیْدِیَّةِ وَلا اِلىَ الْمُعْتَزِلَةِ وَلا اِلَى الْخَوارِجِ))
.
((به سوى من بیا، به سوى من بیا، نه به سوى مرجئه و نه قدریّه و نه زیدیه و نه معتزله و نه به سوى خوارج ))
.
پرسیدم :
((فدایت شوم ! پدرت از دنیا رفت ؟))
.
فرمود:
((آرى ))
.
گفتم : مقام امامت بعد از او به چه کسى محول شده است ؟
فرمود:
((اگر خدا بخواهد تو را به راه درست هدایت مى کند))
.
گفتم : فدایت شوم ! برادرت عبداللّه ، گمان مى کند که امام بعد از پدرش مى باشد.
فرمود:
((عبداللّه مى خواهد خدا را عبادت نکند))
.
گفتم : فدایت شوم ! امامت بعد از امام صادق (علیه السلام ) از آن کیست ؟
فرمود:
((اگر خدا بخواهد، تو را به راه درست هدایت مى کند))
.
گفتم : فدایت شوم ! تو همان امام هستى ؟
فرمود:
((من آن را نمى گویم ))
.
با خود گفتم : من در سؤ ال کردن ، راه صحیحى را انتخاب نکرده ام .
سپس به او عرض کردم : فدایت شوم ! آیا تو امام دارى ؟
فرمود:
((نه ))
در این هنگام دگرگون شدم و شکوه و عظمتى از امام کاظم (علیه السلام ) مرا فراگرفت که جز خدا آن را نمى داند.
سپس عرض کردم : فدایت شوم ! از تو سؤ ال مى کنم ، همانگونه که از پدرت سؤ ال مى کردم
فرمود:
((سؤ ال کن تا آگاه گردى ، ولى آن را شایع نکن ، چرا که اگر شایع کنى سر بریدن در کار است (و دژخیمان طاغوت به تو دست یابند و گردنت را بزنند))
.
سؤ الهایى کردم ، او را دریاى بى کران یافتم ، گفتم : فدایت شوم ! شیعیان پدرت گمراه و سرگردانند، آیا این موضوع را با آنان در میان بگذارم و آنان را به سوى امامت شما دعوت کنم ؟ با اینکه شما از من خواستى که موضوع را کتمان کنم ؟
فرمود: آن افرادى را که در آنان رشد و عقل دیدى ، به آنان جریان را بگو، ولى از آنان پیمان بگیر که آن را فاش نسازند و گرنه سر بریدن در کار است (و با دست اشاره به گلویش کرد)
((هشام ))
مى گوید: پس از آن ، از حضور امام کاظم (علیه السلام ) بیرون آمدم و مؤ من الطّاق را دیدم ، گفت چه خبر؟
گفتم : هدایت است و داستان را براى او تعریف کردم .
سپس زُراره و ابابصیر را دیدیم که به محضر امام کاظم (علیه السلام ) رفته اند و کلامش ‍ را شنیده اند و سؤ ال کرده اند و به امامت امام کاظم (علیه السلام ) باور نموده اند، سپس ‍ گروههایى از مردم را دیدم که به حضور آن حضرت رسیده اند و هرکسى به خدمت او رفته ، به امامت او معتقد شده است مگر گروه و دسته عمّار ساباطى (که معتقد به امامت عبداللّه شدند و بعد هسته مرکزى فرقه فَطَحِیّه تشکیل شد) ولى در آن هنگام در اطراف عبداللّه بن جعفر، جز اندکى از مردم ، کسى نمانده بودند



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( یکشنبه 89/11/24 :: ساعت 2:34 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کربلا
آداب مسجد و جماعت در روایات
چهل حدیث اخلاقی از حضرت علی علیه السلام
اعمال دهه اول محرم
شعری برای امام حسین
سلامی دوباره
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 8
>> بازدید دیروز: 59
>> مجموع بازدیدها: 163799
» درباره من

(حضرت فاطمه)

» پیوندهای روزانه

دانلود نرم افزار [1]
تبلیغ رایگان
صدای شیعه
دفتر مفام معظم رهبری
رهبران شیعه
شیعیان افغانستان
شیعه آنلاین
شیعه نیوز [1]
پزشکی
[آرشیو(9)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امامان[14] . فاطمه زهرا[12] . امام کاظم (ع )[9] . شهادت حضرت فاطمه[8] . امام حسن[7] . امام حسن عسگری[6] . امام هادی[6] . امام سجّاد (ع )[5] . امام حسین (ع )[5] . امام باقر (ع )[5] . ازدواج حضرت فاطمه[4] . امام رضا (ع )[4] . حضرت محمّد تقى (ع )[4] . وصیت[4] . داستان[3] . امام صادق[3] . امام علی(ع)[3] . امام زمان[3] . book[3] . اخبار . معاشرت حضرت فاطمه و حضرت علی .
» آرشیو مطالب
فاطمه زهرا
ازدواج حضرت فاطمه
معاشرت حضرت فاطمه و حضرت علی
شهادت حضرت فاطمه
زنان
امام حسین (ع )
خبر
امام سجّاد (ع )
امام حسن
امام محمد باقر
امام موسی کاظم
امام جعفر صادق
امام رضا
امام محمّد تقى (ع )
امام هادی(ع)
امام حسن عسگری(ع)
امام زمان
پیامبر
غیره
امام علی(ع)
اسفند 89
بهمن 89
فروردین 90
مرداد 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
داستان
فروردین 91
خرداد 91
آبان 91
آذر 91
دی 91

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
عاشق آسمونی
لحظه های آبی
عکس و مطلب جالب و خنده دار
هم نفس
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
طراوت باران
.: شهر عشق :.
بادصبا
یامهدی
جزتو
عطش ) وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر )
مهاجر
گروه اینترنتی جرقه داتکو
رویابین
« « روزهای عاشقی یک سیب » »
عشق تابینهایت
تجربه های مربی کوچک
بیاببین چیه ؟
فقط من برای تو
یادداشتهای روزانه رضا سروری
الکتروتکنیک
دکتر علی حاجی ستوده
منتظران مهدی
کشتی کج
من هیچم
حدائق ذات بهجة
زنگ تفریح

» صفحات اختصاصی
فاطمه
منابع
خوش آمدید

» لوگوی لینک دوستان













» طراح قالب