مهدویت در قرآن و احادیث نبوى
اولا:در قرآن کریم این مطلب به صورت یک نوید کلى در کمال صراحت هست،یعنى هر کسى که قرآن کریم را مطالعه کند مىبیند قرآن کریم آن نتیجه را که بر وجود مقدس حضرت حجت مترتب مىشود،در آیات زیادى به عنوان یک امرى که به طور قطع در آینده صورت خواهد گرفت ذکر مىکند.از آن جمله است این آیه: و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون (10) .خدا در قرآن مىگوید که ما در گذشته بعد از«ذکر»-که گفتهاند یعنى بعد از آنکه در تورات نوشتیم-در زبور هم این مطلب را اعلام کردیم،و ما اعلام کردیم،پس شدنى است که: ان الارض یرثها عبادى الصالحون. صحبت منطقه و محل و شهر نیست،اصلا فکر آنقدر بزرگ و وسیع است که سخن از تمام زمین است:زمین براى همیشه در اختیار زورمندان و ستمکاران و جباران نمىماند،این یک امر موقت است،دولت صالحان که بر تمام زمین حکومت کند،در آینده وجود خواهد داشت.در مفهوم این آیه کوچکترین تردیدى نیست.
همچنین راجع به اینکه دین مقدس اسلام دین عمومى بشر خواهد شد و تمام ادیان دیگر در مقابل این دین از بین خواهند رفت و تحت الشعاع قرار خواهند گرفت،در قرآن کریم هست، که این یکى دیگر از آثار و نتایج وجود مقدس مهدى موعود است: هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله و لو کره المشرکون این دین را به وسیله این پیامبر فرستاد براى اینکه در نهایت امر آن را بر تمام دینهاى عالم پیروز گرداند،یعنى همه مردم دنیا تابع این دین بشوند،و آیات دیگرى.چون بحثم درباره آیات قرآن نیستبه اشاره قناعت مىکنم.
از آیات قرآن که بگذریم مساله احادیث نبوى مطرح است.آیا پیغمبر اکرم در این زمینه چه مطالبى فرموده است؟آیا فرموده استیا نفرموده است؟اگر روایات مربوط به مهدى موعود انحصارا روایات شیعه مىبود،براى شکاکان جاى اعتراض بود که:اگر مساله مهدى موعود یک مساله واقعى استباید پیغمبر اکرم گفته باشد و اگر پیغمبر اکرم گفته بود باید سایر فرق اسلامى هم روایت کرده باشند و تنها شما شیعیان روایت نکرده باشید.جوابش خیلى واضح است:اتفاقا روایات باب مهدى موعود را تنها شیعیان روایت نکردهاند.روایاتى که اهل تسنن در این زمینه دارند،از روایات شیعه اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.کتابهایى را که در این زمینه نوشته شده است مطالعه کنید،مىبینید همین طور است.
در همین سالهایى که ما در قم بودیم دو کتاب در این زمینه تالیف شد.یکى را مرحوم آیة الله صدر(اعلى الله مقامه)البته به زبان عربى نوشتهاند به نام المهدى و خیال مىکنم چاپ هم شده باشد.در آن کتاب،ایشان هر چه روایت نقل کردهاند،همه،روایات اهل تسنن است.وقتى انسان مطالعه مىکند مىبیند که مساله مهدى موعود در روایات اهل تسنن از روایات شیعه بیشتر هست و کمتر نیست.
کتاب دیگرى که خوشبختانه به زبان فارسى است،به امر مرحوم آیة الله آقاى بروجردى تهیه شده به نام منتخب الاثر،که یکى از فضلاى حوزه علمیه قم که الآن هم در قم هستند به نام آقاى آقا میرزا لطف الله صافى از فضلاى مبرز قم(گلپایگانى)تحت رهنمایى مرحوم آیة الله بروجردى[این کتاب را تالیف کردند]،یعنى ایشان دستور کلى این کتاب را دادند و طرح و شکل و رسم کتاب را تعیین کردند و بعد این مرد فاضل رفت دنبالش و این کتاب را نوشت. این کتاب را هم مطالعه کنید،مىبینید روایات زیادى در این زمینه هستبالاخص از اهل تسنن،به مضامین و تعبیرات مختلف.
باز من به جنبه روایتى این بحث کار ندارم،همین طورى که به جنبه آیاتش کار زیادى ندارم من از یک جنبه دیگرى مىخواهم مساله موعود اسلام را بحثبکنم و آن اینکه:این مساله روى تاریخ اسلام چه اثرى گذاشته است؟وقتى که ما تاریخ اسلام را مطالعه مىکنیم، مىبینیم گذشته از روایاتى که در این زمینه از پیغمبر اکرم یا امیر المؤمنین وارد شده است اساسا از همان نیمه دوم قرن اول اخبار مربوط به مهدى موعود منشا حوادثى در تاریخ اسلام شده است.چون چنین نویدى و چنین گفتهاى در کلمات پیغمبر اکرم بوده است احیانا از آن سوء استفادههایى شده است،و این خود دلیل بر این است که چنین خبرى در میان مسلمین از زبان پیغمبرشان پخش و منتشر بوده است و اگر نبود،آن سوء استفادهها نمىشد.