هارون و کنیز مهربان
هارون الرشید روز عید قربان همه کنیزان و غلامان را جمع مى نمود و خلعت هاى گران بها تهیه مى نمود و کیسه هاى دِرهم و دینار حاضر مى نمود و به آنان مى گفت هر که هر چه را دوست دارد اختیار کند روزى کنیز پیش آمد و دست بر سر هارون گذاشت در حالیکه همه کنیزان و غلامان به گردآورى درهم و دینار بودند.
هارون گفت : چرا نمى روى مانند دیگران چیزى برگیرى ؟
کنیز گفت : من غیر از شما را دوست ندارم و چیزى غیر از شما را نمى خواهم .
هارون گفت : اى کنیز! من و سلطنتم از براى تو باد. (و آنگاه آزادش ساخت و همه را در فرمان وى درآورد).