در اوائل بعثت پیغمبر اکرم آیه آمد : & انذر عشیرتک الاقربین & ( 5 ) خویشاوندان نزدیکت را انذار و اعلام خطر کن . هنوز پیغمبر اکرم اعلام دعوت عمومى به آن معنا نکرده بودند . مى دانیم در آن هنگام على ( ع ) بچه اى بوده در خانه پیغمبر . ( على ( ع ) از کودکى در خانه پیغمبر بودند که آن هم داستانى دارد ) رسول اکرم به غذایى ترتیب بده و بنى هاشم و بنى عبدالمطلب را دعوت کن . على ( ع ) هم غذایى از گوشت درست کرد و مقدارى شیر نیز تهیه کرد که آنها بعد از غذا خوردند . پیغمبر اکرم اعلام دعوتکرد و فرمود من پیغمبر خدا هستم و از جانب خدا مبعوثم . من مأمورم که ابتدا شما را دعوت کنم و اگر سخن مرا بپذیرید سعادت دنیا و آخرت نصیبشما خواهد شد . ابولهب که عمومى پیغمبر بود تا این جمله را شنید , عصبانى و ناراحت شد و گفت تو ما را دعوت کردى براى اینکه چنین مزخرفى را به ما بگویى ؟ ! جارو جنجال راه انداخت و جلسه را بهم زد . پیغمبر اکرم براى بار دوم به على ( ع ) دستور تشکیل جلسه را داد . خود امیرالمؤمنین که راوى هم هست مى فرماید که اینها حدود چهل نفر بودند یا یکى کم یا یکى زیاد . در دفعه دوم پیغمبر اکرم به آنها فرمود هر کسى از شما که اول دعوت مرا بپذیرد , وصى , وزیر و جانشین من خواهد بود . غیر از على ( ع ) احدى جواب مثبت نداد و هر چند بار که پیغمبر اعلام کرد , على ( ع ) از جا بلند شد . در آخر پیغمبر فرمود بعد از من تو وصى و وزیر و خلیفه من خواهى بود