مریم و مادرش حنّه
داستان حضرت مریم در قرآن مجید یکى از شگفت انگیزترین و جالبترین داستانهاى قرآنى است . ولادت او و سرگذشت مادرش و ماجراى حامله شدن خود وى که دوشیزه بود و آوردن پسرى به نام ((عیسى )) پیغمبر خدا، داستانى شنیدنى و بى نظیر است که در قرآن مجید آمده است .
خداوند داستان آنان را به تفصیل در قرآن سوره مریم شرح داده است . اینک خلاصه آن داستان به موجب آیات سوره آل عمران و سوره مریم و تفسیر آن :
مادر مریم ((حَنِّه )) یا ((حنا)) سالها بود که با ((عمران )) از بزرگان و روحانیون محترم آل یعقوب ازدواج کرده بود ولى از او فرزندى نیاورد. مدتها گذشت اما انتظار او به جایى نرسید. سرانجام رو به درگاه خدا آورد و دست تضرع و التجا برداشت .
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( چهارشنبه 89/11/20 :: ساعت 8:58 عصر )
ساره
((ساره )) دختر خاله حضرت ابراهیم خلیل بود. از نظر شرایطى که باید یک زن داشته باشد نظیر نداشت . از اعتدال قامت و زیبائى خیره کننده اى برخوردار بود. به همین جهت نیز همسر او نظر به غیرت مردانگى در سفرهاى خود از بین النهرین به سوریه و از آنجا به فلسطین و سرزمین کنعانیان واز آنجابه مصر، خاطرش از جانب او جمع نبود و تمام سعى خود را مبذول مى داشت تاچشم بیگانه به ساره نیفتد و دردسرى برایش به وجودنیاید.
با همه احتیاطى که به عمل مى آورد، هنگامى که از فلسطین وارد مصر شد، مرزداران مصرى توانستند ساره را ببینند، زن و مرد را آوردند و به پادشاه مصر تحویل دادند، به این امید که در قبال آن کار جایزه خوبى از پادشاه خود بگیرند.
پادشاه مصر از ابراهیم پرسید این زن چه نسبتى با تو دارد؟ ابراهیم گفت : او خواهر من است . به این نیت که اولا هر زن با ایمانى خواهر دینى شوهر خود هم هست و ثانیا اگر پادشاه مصر درباره ساره سخن بگوید، براى او که شوهر ساره بود، مصیبت بار و دردناک نباشد و پادشاه تصور کند درباره خواهر ابراهیم که بلامانع است سخن مى گوید نه همسر او! با این وصف ابراهیم ساره را به خدا سپرد و در انتظار عکس العمل خدا نشست .
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( چهارشنبه 89/11/20 :: ساعت 8:51 عصر )
اخبار و روایات مىرساند که آیه تطهیر، زنان پیامبرصلى الله علیه وآله رادر بر نمىگیرد. این روایات، هر گونه شک و شبههاى را در این باره نفى کردهاست; چه با صراحت تمام بیان مىدارد که رسول اکرمصلى الله علیه وآله از ورود عایشه بهزیر پارچه جلوگیرى کرد و نیز تصریح دارد که عایشه از اهلبیت نیست.در مورد ام سلمه و سایر زنان پیامبرصلى الله علیه وآله نیز چنین است. در این باره به متونمختلف زیر توجه فرمایید:
در واقعه کساء، عایشه به پیامبرصلى الله علیه وآله گفت: آیا من هم از اهلبیت توهستم؟ پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: برو کنار، تو پایان خوشى دارى.
در متن دیگرى آمده: آن حضرتصلى الله علیه وآله زینب را از این که همراه آنان زیرپارچه کساء رود بازداشت و به او فرمود: در جاى خود بایست. تو، انشاءاللهتعالى، پایان خوشى دارى.
متون دیگر مىگوید: در آن موقع ام سلمه گفت: خداوندا! مرا از آنانگردان! پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: در جاى خود باش، تو خوبى.
یا گفت: یا پیامبر خدا! آیا من از آنان هستم؟ فرمود: تو بر جاى خود باش،تو خوبى.
یا گفت: من نیز آمدم تا همراه آنان زیر پارچه روم. پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود:درجاى خود باش. تو خوبى.
یا گفت: اى رسول خدا! مرا هم با آنان داخل کن. فرمود: اى ام سلمه! تو اززنان شایسته من هستى، اما در این مکان احدى وارد نمىشود، مگر این که ازمن باشد .
یا اینکه پیامبرصلى الله علیه وآله به او فرمود: تو پایان خوشى دارى یا تو خوبى.
یا اینکه ام سلمه گفت: اى رسول خدا! آیا من از اهل بیت تو نیستم؟فرمود: تو پایان خوشى دارى. تو از همسران پیامبرى. .
یا فرمود: تو پایان خوشى دارى و از بهترین همسران من هستى. .
یا گفت: آیا من از اهل تو نیستم؟ فرمود: تو پایان خوشى دارى اما ایناناهل من هستند. .