سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، آزرمگین و پوشیده رادوست دارد . پس هرکس از شما غسل کرد، خود را بپوشاند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
(حضرت فاطمه)
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مؤسسه فناوری ماساچوست

شعار:
Mens et Manus
شعار به فارسی: ذهن و بازو
تاسیس: 1861
نوع دانشگاه: خصوصی
ایالت: ماساچوست
شهر: کمبریج
پشتوانه مالی: 9/98 میلیارد دلار آمریکا
رئیس دانشگاه: سوزان هاکفیلد
هیئت علمی: 1008
دانشجویان: 10220 (پاییز 2006)
شگون‌نما: سگ آبی
وبگاه: http://web.mit.edu

مؤسسه? فناوری ماساچوست (انستیتو تکنولوژی ماساچوست) (به انگلیسی: Massachusetts Institute of Technology) مشهور به ام‌آی‌تی، دانشگاه خصوصی واقع در شهر کمبریج، در ایالت ماساچوست آمریکا است، که دارای پنج دانشکده اصلی، یک کالج و 32 زیر گروه آموزشی می‌باشد. این دانشگاه معمولاً به نام اختصاری آن یعنی ام‌آی‌تی (MIT) شناخته می‌شود.

ویلیام بارتون راجرز در سال 1861 آن را ایجاد کرد.[2]

این دانشگاه یکی از مهم‌ترین مراکز علمی-تحقیقاتی در آمریکا و جهان به شمار می‌رود. در سال 2008 طی الگوی تحقیقاتی انجام شده توسط موسسه? QS برای رتبه‌بندی دانشگاه‌ها، دانشگاه «ام‌آی‌تی» در رده نهم قرار گرفت.[3]

مساحت پردیس دانشگاه در شهر کمبریج 0?7 کیلومتر مربع می‌باشد که مقابل فاصله حدود یک مایلی رود معروف «چارلز» واقع شده است. پردیس دانشگاه توسط خیابان «ماساچوست» به دو قسمت تقسیم می‌شود و پل «هاروارد» به آن متصل است.

ریاست فعلی این دانشگاه به عهده خانم دکتر سوزان هاکفیلد می‌باشد.

دانشگاه




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( یکشنبه 90/11/30 :: ساعت 6:24 عصر )

»» دانشگاه دوک

 (به انگلیسی: Duke University) یکی از معتبرترین دانشگاه‌های ایالات متحده آمریکا بوده و در شهر دورهام در ایالت کارولینای شمالی واقع است. از دانش آموختگان این دانشگاه می‌توان چارلی رز، ملیندا گیتس، و ران پاول را نام برد

دانشگاه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( یکشنبه 90/11/30 :: ساعت 6:18 عصر )

»» خدایان اساطیری یونان

خدایان المپ یا المپ نشینان 12 تن بودند که پس از سرنگونی تایتان‌ها  به حکومت پرداختند.

مقر خدایان بزرگ و اصلی قله کوه المپ است. کوه المپ محل نبرد تایتانها با خدایان دوازده گانه بود و بعدها هم به عنوان محل زندگی خدایان از آن نام برده شد. تمام المپ‌نشینان به نوعی با یکدیگر خویشاوندی داشتند و بنا به شرایط زمانه هر از گاهی یک یا چند تن از آنها بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت. برای مثال اگر در زندگی واقعی، همسر حاکم یا شخص قدرتمند منطقه از شخصیت قوی یا خانواده مهم‌تری بود، خدایان زن و به خصوص هرا که خدای مادر بود مورد توجه می‌گرفت؛ اگر جنگی در میان بود، معبد خدای جنگ بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت. از این قله مرتفع زئوس خدای خدایان فرامین خود را به سایر خدایان صادر می‌کند خدایان هر کدام خانه‌ای مخصوص خود دارند.

قله? المپ مرتفع‌ترین قله‌های یونان است، شعرا فکر می‌کردند این قله با آسمان تماس دارد.

خدایان اصلی به زبان رومی از این قرار هستند:

  • ژوپیتر, زئوس (شاه خدایان)
  • نپتون, پوزئیدون (خدای دریا)
  • پلوتو, هستیا (ایزدبانوی تندرستی)
  • مارس, آریس (خدای جنگ)
  • وولکن, هفانیستوس (خدای آتش و آهن)
  • مرکوری, هرمس (خدای سفر)
  • فیبوس, آپولو (خدای یونانی)
  • یونو, هرا (همسر زئوس)
  • مینروا, آتنا (ایزدبانوی خرد)
  • دیانا, آرتمیس (ایزدبانوی شکار)
  • ونوس, آفرودیته (ایزدبانوی عشق و زیبایی)
  • سرس, دیمیتیر (ایزدبانوی کشاورزی)

هستیا جای خود را به دیونیسوس داد تا در میان انسان‌ها زندگی کند. هادس نیز گرچه همواره از خدایان مهم به شمار می‌رود، در زیر زمین جای دارد.

یونانیان می‌گویند وقتی بین سه خدای اصلی یعنی زئوس، پوزئیدون و هادس پشک انداختند آسمان‌ها به زئوس، زمین به پوزئیدون و زیر زمین به هادس رسید. این‌ها هر سه با هم برادرند و پسران کورونوس خدای کشت و زرع اند. کورونوس در دیار هادس است و در غیاب وی زئوس تواناترین خدایان به شمار می‌رود.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( یکشنبه 90/11/30 :: ساعت 3:35 عصر )

»» به داد اینا کی میرسه ای خدا

چه جالبه این جمله<مبارزه با فقر>خیلی جمله آشناییست ولی آیا کسایی که این وعده ها رو میدهند واقعا میدونن فقر چیه؟

نه نمیدونن و یا اگر هم میدونن کاری از دستشون بر نمیاد.

این تصویر رو ببینید.>>>

خوب اونایی که بهترین کفشارو میپوشید یک جفت از اون کفشای کهنتون میدونید چقدر دل این رو شاد میکنه.

حالا به تصویر بعدی نگاه کنید.>>>>

فقط به شیشه شیر اون بچه نگاه کنید.آهای اونایی که گرون قیمت ترین شیر خشک ها رو واسه بچه هاتون میگیرید اگه یک قوطی شیر خشک خیلی ارزون واسه این بچه بگیرید چی میشه.به نظرتون فردا اگه بچه شما بشه سکان دار این مملکت آیا میتونه این فقیر ها رو درک کنه.

به تصویر بعد نگاه کنید.

فقر

حالا اون بچه که شیرخشکش تو اون وضع بود بزرگ شده.تفاوت غذایی این رو با اونایی که میگن مبارزه با فقر رو مقایسه کنید.

به تصویر بعدی نگاه کنید.

اون بچه ای که بهترین کفش رو پوشیده وبا بهترین شیر خشک بزرگ شده پس تو بهترین شرایط درس میخونه و اون فقیره که کفش نداشت و شیر خشکش تو اون شرایط بود اگه از گرسنگی نمیره میشه این تصویر بالایی که کار میکنه تا درس بخونه.

و حالا تصویر بعدی.....

تفاوت

خوب خودتون قضاوت بکنید کدام یک آینده روشنی داره.بچه پولدارا نونشون تو روغنه.عجب مبارزه با فقری آقایونی که با فقر مبارزه میکنید.انگار زور فقر زیاده وشمانمیتونید کاری بکنید.پس بهتره برید بچه مایه دارها برسید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( شنبه 90/11/29 :: ساعت 4:49 عصر )

»» خان ننه

خان ننه....................... مادر بزرگ

خان ننه ، هایاندا قالدین  ...................................................  خان ننه ، کجا ماندی ؟

بئله باشیوا دولانام  ..........................................................  الهی دور سرت بگردم 

نئجه من سنی ایتیردیم !  .................................................  آخه چرا من تو رو گم کردم !

دا سنین تایین تاپیلماز  .....................................................  دیگه مثل تو  پیدا نمیشه 

سن اؤلن گون ، عمه گلدی ...............................................  اون روزی که تو مردی ، عمه آمد 

منی گتتدی آیری کنده  ....................................................  منو به یه ده دیگه ای برد

من اوشاق ، نه آنلایایدیم ؟  ..............................................  منه بچه ، چه می فهمیدم ؟

باشیمی قاتیب اوشاقلار  ..................................................  بچه ها سرم را گرم کردند 

نئچه گون من اوردا قالدیم  ................................................  چند روزی آنجا ماندم 

قاییدیب گلنده ، باخدیم  ...................................................  وقتی برگشتم ، دیدم 

یئریوی ییغیشدیریبلار ............................................... .......  رختخوابت رو جمع کردن 

نه اؤزون ، و نه یئرین قالیر  ........................................ .......  نه خودت هستی و نه رختخوابت ! 

« هانی خان ننه م ؟ » سوروشدوم ....................................  پرسیدم : خان ننه ام کو ؟ 

دئدیلر کی : خان ننه نی ..................................................  گفتند : خان ننه رو 

آپاریبلا کربلایه  ...............................................................  به کربلا بردن

کی شفاسین اوردان آلسین .............................................  تا شفاشو  از اونجا بگیره 

سفری اوزون سفردیر  .....................................................  سفرش سفر درازی هست !

بیرایکی ایل چکر گلینجه  .................................................  یکی دو سالی طول می کشه تا برگرده 

نئجه آغلارام یانیخلی  .....................................................  آنچنان گریه جگر سوزی می کردم

نئچه گون ائله چیغیردیم  ..................................................  چند روزی آنچنان داد و فریاد کشیدم

کی سه سیم ، سینم توتولدو  .........................................  که صدا و سینه ام گرفت 

او ، من اولماسام یانیندا  .................................................  او وقتی من پیشش نباشم ،

اؤزی هئچ یئره گئده نمه ز  ..............................................  خودش هیچ کجا نمی تونه بره

بو سفر نولوبدو ، من سیز  ..............................................  چه شده که بدون من به این سفر

اؤزو تک قویوب گئدیبدیر ؟  ...............................................  خودش تنهائی گذاشته و رفته؟ 

هامیدان آجیق ائده ر کن  ...............................................  در حالی که از همه قهر کرده بودم 

هامییه آجیقلی باخدیم  .................................................. به همه با اخم نگاه کردم 

سونرا باشلادیم کی : منده  ...........................................  بعد شروع کردم که : من هم

گئدیره م اونون دالینجا  ..................................................  به دنبال اون می رم 

دئدیلر : سنین کی تئزدیر  ..............................................  گفتند : برای تو هنوز زود هست 

امامین مزاری اوسته  ....................................................  بر سر مزار امام 

اوشاغی آپارماق اولماز  .................................................  نمیشه بچه رو برد !!! 

سن اوخی ، قرآنی تئز چیخ  ...........................................  تو بشین قرآن رو بخون

سن اونی چیخینجا بلکه   ...............................................  تا تو اونو تموم بکنی ، شاید

گله خان ننه سفردن  ..................................................... خان ننه هم از سفر برگرده !

ته له سیح راوانلاماقدا  ..................................................  با عجله در حال ازبر کردن 

اوخویوب قرآنی چیخدیم  ................................................  قرآن را خواندم و تمام کردم 

کی یازام سنه : گل ایندی  ............................................  که برات بنویسم : حالا برگرد 

داها چیخمیشام قرآنی  ................................................  دیگر قرآن را تمام کردم 

منه سوقت آل گلنده  ...................................................  وقتی برمی گردی ، برایم سوغاتی بخر 

آما هر کاغاذ یازاندا  ......................................................  اما هر نامه ای که برات می نوشتم 

آقامین گؤزو دولاردی  ....................................................  چشمان پدرم از اشک پر می شد 

سنده کی گلیب چیخمادین  ...........................................  تو هم که برنگشتی !

نئچه ایل بو اینتظارلا  ....................................................  چند سال با این انتظار 

گونی ، هفته نی سایاردیم ...........................................  روز و هفته را می شمردم 

تا یاواش – یاواش گؤز آچدیم  .........................................  تا به تدریج چشم باز کردم و

آنلادیم کی ، سن اؤلوبسن !  ........................................  فهمیدم که تو مرده ای 

بیله بیلمییه هنوزدا  .....................................................  بفهمی و  نفهمی هنوز هم 

اوره گیمده بیر ایتی ه وار ...............................................  در دلم گمشده ای هست 

گؤزوم آختارار همیشه  .................................................  چشمانم  همیشه به دنبالت می گرده

نه یاماندی بو ایتیکلر  ...................................................  چه سختند این گمشده ها 

خان ننه جان ، نولایدی  ................................................  خان ننه جانم ، چه می شد 

سنی بیرده من تاپایدیم  ...............................................  دوباره تو را پیدا می کردم 

او آیاخلار اوسته ، بیرده  ...............................................  دوباره روی پاهات

دؤشه نیب بیر آغلایایدیم  .............................................  می افتادم و گریه می کردم 

گولی حلقه سالمیش ایپ تک ........................................  دستامو مثل طناب حلقه می کردم و

او ایاغی باغلی یایدم .................................................... پاهات رو می بستم

کی داها گئده نمییه یدین .............................................  تا نمی توانستی بری !

گئجه لر یاتاندا ، سن ده  ..............................................  شبها وقتی می خوابیدیم ، تو هم 

منی قوینووا آلاردین  ....................................................  منو در آغوشت می گرفنتی

نئجه باغریوا باساردین  ................................................  منو به آغوشت می فشردی 

قولون اوسته گاه سالاردین  .........................................   گاهی روی بازوهایت می انداختی 

آجی دونیانی آتارکن  ...................................................  در حالی که تلخی دنیا رو رها می کردیم 

ایکیمیز شیرین یاتاردیق  ...............................................  دو تائی شیرین می خوابیدیم

یوخودا ( لولی ) آتارکن  ................................................  وقتی در خواب با خیس کردن جایم!

سنی من بلشدیره ردیم  ..............................................  ترا کثیف می کردم 

گئجه لی ، سو قیزدیراردین  ..........................................  شب آب گرم درست می کردی 

اؤزووی تمیزلیه ردین  ...................................................  خودت رو می شستی 

گئنه ده منی اؤپه ردین  ................................................  باز هم منو می بوسیدی 

هئچ منه آجیقلامازدین  ................................................  هیچ وقت دعوام نمی کردی 

ساواشان منه کیم اولسون  ..........................................  هر کس هم دعوام می کرد 

سن منه هاوار دوراردین  ...............................................  تو از من حمایت می کردی 

منی سن آنام دوینده  ....................................................  وقتی مادرم منو می زد

قالپیپ آرادان چیخاردین .................................................  منو از دستش می گرفتی و می بردی

ائله ایستی لیح او ایستک ..............................................  آن علاقه و دوست داشتن 

داها کیمسه ده اولورمی ؟  ...........................................  در کسی دیگر هم پیدا می شه؟ 

اوره گیم دئییر کی : یوخ – یوخ  ......................................  دلم میگه : نه نه 

او ده رین صفالی ایستک................................................  آن علاقه عمیق با صفا 

منیم او عزیزلیغیم تک   .................................................  همانند دوران عزیزی من 

سنیله گئدیب ، توکندی  ...............................................  همراه تو رفت و تمام شد 

خان ننه اؤزون دئییردین  ................................................  خان ننه خودت می گفتی 

کی : سنه بهشت ده ، الله  ..........................................  که : خداوند به تو در بهشت 

وئره جه ک نه ایستیور سن  ..........................................   هر چیزی که بخواهی ، خواهد داد 

بو سؤزون یادیندا قالسین  ............................................  این حرفت را به خاطر داشته باش 

منه قولینی وئریبسه ن  ...............................................  به من قولشو دادی  

ائله بیر گونوم اولورسا  ................................................  اگر چنان روزی داشته باشم 

بیلیرسن نه ایستیه رم من ؟  .......................................  می دانی از خدا چه می خواهم ؟ 

سؤزومه درست قولاق وئر : .........................................  به حرفم خوب گوش کن ؛

سن ایله ن اوشاقلیق عهدین  ......................................  در کنار تو دوران کودکی را ! 

خان ننه آمان ، نولیدی  ...............................................  خان ننه ،وای ! چه می شد 

بیر اوشاخلیغی تاپایدیم  .............................................  کودکی ام رو دوباره پیدا می کردم 

بیرده من سنه چاتایدیم  .............................................  دوباره به تو می رسیدم 

سنیلن قوجاقلاشایدیم  ..............................................  با تو هم آغوش می شدم

سنیلن بیر آغلاشایدیم  ..............................................  با تو گریه می کردم 

یئنیدن اوشاق اولورکن  ..............................................  در حالی که دوباره کودک می شدم 

قوجاغیندا بیر یاتایدیم  ...............................................  در آغوشت می خوابیدم 

ائله بیر بهشت اولورسا  .............................................  اگر چنان بهشتی وجود داشته باشد 

داها من اؤز الله هیمنان  ............................................  دیگر من از خدایم 

باشقا بیر شئی ایسته مزدیم  ....................................  هیچ چیز دیگری نمی خواستم  



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » hadi ( شنبه 90/11/29 :: ساعت 1:54 عصر )

   1   2   3      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کربلا
آداب مسجد و جماعت در روایات
چهل حدیث اخلاقی از حضرت علی علیه السلام
اعمال دهه اول محرم
شعری برای امام حسین
سلامی دوباره
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 22
>> بازدید دیروز: 16
>> مجموع بازدیدها: 163352
» درباره من

(حضرت فاطمه)

» پیوندهای روزانه

دانلود نرم افزار [1]
تبلیغ رایگان
صدای شیعه
دفتر مفام معظم رهبری
رهبران شیعه
شیعیان افغانستان
شیعه آنلاین
شیعه نیوز [1]
پزشکی
[آرشیو(9)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امامان[14] . فاطمه زهرا[12] . امام کاظم (ع )[9] . شهادت حضرت فاطمه[8] . امام حسن[7] . امام حسن عسگری[6] . امام هادی[6] . امام سجّاد (ع )[5] . امام حسین (ع )[5] . امام باقر (ع )[5] . ازدواج حضرت فاطمه[4] . امام رضا (ع )[4] . حضرت محمّد تقى (ع )[4] . وصیت[4] . داستان[3] . امام صادق[3] . امام علی(ع)[3] . امام زمان[3] . book[3] . اخبار . معاشرت حضرت فاطمه و حضرت علی .
» آرشیو مطالب
فاطمه زهرا
ازدواج حضرت فاطمه
معاشرت حضرت فاطمه و حضرت علی
شهادت حضرت فاطمه
زنان
امام حسین (ع )
خبر
امام سجّاد (ع )
امام حسن
امام محمد باقر
امام موسی کاظم
امام جعفر صادق
امام رضا
امام محمّد تقى (ع )
امام هادی(ع)
امام حسن عسگری(ع)
امام زمان
پیامبر
غیره
امام علی(ع)
اسفند 89
بهمن 89
فروردین 90
مرداد 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
داستان
فروردین 91
خرداد 91
آبان 91
آذر 91
دی 91

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
عاشق آسمونی
لحظه های آبی
عکس و مطلب جالب و خنده دار
هم نفس
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
طراوت باران
.: شهر عشق :.
بادصبا
یامهدی
جزتو
عطش ) وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر )
مهاجر
گروه اینترنتی جرقه داتکو
رویابین
« « روزهای عاشقی یک سیب » »
عشق تابینهایت
تجربه های مربی کوچک
بیاببین چیه ؟
فقط من برای تو
یادداشتهای روزانه رضا سروری
الکتروتکنیک
دکتر علی حاجی ستوده
منتظران مهدی
کشتی کج
من هیچم
حدائق ذات بهجة
زنگ تفریح

» صفحات اختصاصی
فاطمه
منابع
خوش آمدید

» لوگوی لینک دوستان













» طراح قالب